



این بار یک دختر 7 ساله ...
درب خانه ی همسایه را میزند پسری ۲۷ ساله به اسمه مهدی در رو باز
میکنه با روی خوشی با الناز صحبت میکند الناز میگوید :
من تنهام میشه بیایید خانه ی ما زیر غذا رو کم کنید تا مادرم برسه من از
گاز میترسم وگرنه خودم این کار انجام میدادم، مهدی که متعجب شده
بود به خانه ی دختر ۷ ساله(الناز) میرود، وقتی مهدی وارد میشود میبیند
گاز روشنه زیره گاز رو کم میکنه بعد الناز برای مهدی یک لیوان شربت
میاره داخل شربت داروی بیهوشی ریخته بود، مهدی با خوردنه شربت به
خوابی عمیق فرو میرود در همین لحظه الناز داد میزنه حسین بیا یه نفر
سرکار رفته همه ی این متن رو خونده !
.
.
.
.
.
.
.
..
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ضایـــــــــــع ! هـــــــــه هـــــــــــــــــــــه !!!! :دی


یك بار دختری حین صحبت با پسری كه عاشقش بود، ازش پرسید
چرا دوستم داری؟ واسه چی عاشقمی؟
دلیلشو نمیدونم ...اما واقعا"دوست دارم
تو هیچ دلیلی رو نمی تونی عنوان كنی... پس چطور دوستم داری؟
چطور میتونی بگی عاشقمی؟
من جدا"دلیلشو نمیدونم، اما میتونم بهت ثابت كنم
ثابت كنی؟ نه! من میخوام دلیلتو بگی
دختر از جوابهای اون خیلی راضی و قانع شد
حكم می كنه كه چه شخصی در قلبت بمونه
|


با
SCRIPT LANGUAGE="JavaScript1.2">
جایزه در قسمت عضویت حتما ثبت نام کنید


همه چی تمام شد توکل
برخدا و دوست ندارم این
وبلاگ رو حذف کنم ولی
میرم خدانگهدار برای
همیشه.رفتم طرف خدا و
علم
اینم اخرین ادرسم
|
اس ام اس های عاشقانه | آخ جون اس ام اس تقدیم به تو که وقتی زبان می گشایی، رگ های فروبسته ی هزار پرسش بی امانم را پاسخ می گویی و هجوم بی امان نفس هایت، دفتر پر برگ ندانسته های اندیشه ام را صفحه به صفحه بر باد می دهد. ای آشنا! با من سخن بگو..
هیچ وقت شعار نداده ام، که به زور باید لبخند زد! بعضی وقت ها باید تا نهایت آرامش گریست، آن گاه است که تبسمی میهمان لبانت می شود که زیبا تر از رنگین کمان بعد از باران است..
عشق مهمانی مودب است که ورودش را با ضربه های قلب اعلام می کند!
سلام. خوش آمدی. هرچند خیلی دیر شده. فقط قبل از وداع همیشگی، بیا اینجا مقابلم بنشین، می خواهم یک دقیقه سکوت کنیم. به احترام تمام لحظه هایی که در انتظار پاسخ تو مردند..
آینده خاطره ایست از یاد رفته که به یاد آمدنیست، گذشته خاطره ایست به یاد مانده که از یاد رفتنیست.. و حالا "زندگیست!"
گفته بودی فردا، پشت این پنجره ها، غنچه ای می روید، و کسی می آید، روشنی می آرد.. دیرگاهیست که من، پشت این پنجره ها منتظرم، ولی اینجا حتی، رد پایی هم نیست...
پروانه ی احساسم در دامی افتاده که عنکبوتش سیر است... نه می تواند پرواز کند و نه بمیرد..!
دستت رو بکن تو موهات، یه تارشو بردار، همون رو من به یه دنیا نمی دم!
فاصله عشق های معمولی را از بین می برد و عشق های بزرگ و جاودانی را شدت می بخشد، مانند باد که شمع را خاموش می کند و آتش را شعله ور می سازد!
دقایقی توی زندگی هستن که دلت برای کسی اون قدر تنگ میشه که دوست داری اونو از رویاهات بیرون بکشی و توی دنیای واقعی بغلش کنی!
در آفتاب کمرنگ زندگیم و پیاده رویی که نمی دانم به کدامین خیابان منتهی می شود و در تلاطم شاخه های بی برگ، زیر چتری که مرا از باران جدا می کند، به دنبال نیمکتی می گردم تا دوباره به یاد آورم، همه آن روزها را که با بوی تو و بی روی تو بی اعتنا از کنارم گذشتند..
اگر یه روزی توپت افتاد خونه ی همسایه و اون پارش کرد دلگیر نشو، چون یه دوستی داری که حاضره قلبش رو زیر پات بندازه تا با اون بازی کنی!..
مثل ساحل آرام باش تا مثل دریا بی قرارت باشند..
|